در زندگی به چه کسی و چه چیزهایی می توان اعتماد کرد؟ لاجرم هستند کسانی و یا چیزهایی که بدانها اعتماد دارید، آیا به خودتان نیز اعتماد دارید؟ به نفستان تکیه می کنید؟
اعتماد یعنی اطمینان از اینکه طرف مقابل در روابطش با شما، قصد ضربه زدن ندارد. اطمینان از اینکه او نیز شما را دوست دارد. اعتماد یعنی رسیدن به شناختی معمولی و معقول درباره ارتباط افراد و تعیین حدود و مرزها برای ایجاد ارتباط. آیا آنقدر خود را می شناسید و به شایستگی و صلاحیت خویش اطمینان و یقین دارید تا به خود اعتماد کنید؟
درباره فواید بهداشتی وضو نیز نوشته اند: پیش گیری از ابتلا به بیماری های گوارشی که به دلیل آلودگی دست ها عارض می شوند. مهم ترین این بیماری ها، بیماری های عفونی (مثل وبا، تیفوئید، التهابات معوی[معدوی]، مسمومیت های غذایی) معروفند. ...
دنیای امروز دنیای دور زدن و منکر شدن است ... در برابر کارهایی که از ما سر زده است به راحتی منکر می شویم و اگر سند و چیزی به دست کسی از خود به جای نگذاشته باشیم، هیچ کسی هم نمی تواند با ما کاری بکند ...
اما یادمان نرود این انکار کردن ها همیشگی نیستند و دیر یا زود در محکمه ای قرار خواهیم گرفت که آن چیزهایی که فکرش را نمی کردیم به سخن در می آیند و علیه ما لب به گواهی می دهند.
خشمگین صدایت را بلند کرده ای، نه کنترلی بر رفتارت داری و نه بر کلماتی که بر زبان جاری می کنی... و چقدر غافلی از این لحظات که شیطان بر همه جسم و جانت غالب شده و کنترل همه وجودت را در دستانش گرفته است! غافلی که لحظه به لحظه بیشتر از قبل متضرر می شوی ... یادت رفته با این همه خشم، به هیچ جا نمی رسی ...
خشم و غضب، از خطرناك ترین حالات انسان است كه اگر جلوی آن رها شود، گاه به شكل یك نوع جنون و دیوانگى و از دست دادن هر نوع كنترل بر اعصاب خودنمایى مى كند و بسیارى از تصمیم هاى خطرناك و جنایاتى كه انسان یك عمر باید كفاره و جریمه آن را بپردازد، در چنین حالتى انجام مى شود؛ همچون آتشى سوزان است كه گاه یك جرقّه آن تدریجاً مبدل به دریایى از آتش مى شود و خانه ها و شهرهایى را در كام خود فرو مى برد، همچنان که امام علی (علیه السلام) درباره قابیل فرمود: «قَدَحَتِ الحَمِیَّة فِی قَلبِهِ مِن نَارك الغَضَبِ؛ فرو ریخت تعصب در دلش از آتش جهنم».
برای هر انسانی در زندگی خط قرمزهایی در مسأله آبرو داری وجود دارد. خطوط قرمزی که نسبت به آن ها حساسیت داشته و از دیگران توقع حفظ حریم آن ها را دارد و از طرفی او نیز باید نسبت به این خط قرمزها که دیگران نیز نسبت به آن حساس هستند توجه کند.
انسان عاقل کسی است که همواره در تلاش است تا آبروی خویش را حفظ کرده و حرمت خود و خانواده اش را نگاه دارد. در این میان بی آبرویی امری است فاجعه آمیز. انسان بی آبرو، دست به هر کاری می زند و هیچ چیز برایش ارزش ندارد. جز به خود و مقاصدش نمی اندیشد و زندگی در مقابل چشمانش رنگ می بازد.
مقایسه خود با کسانی که از ما امکانات و یا توانمندی ها و ویژگی های مثبت کمتری دارند، ما را در مسیر شکر می اندازد. حتی دیدن گرفتاریهای مردم وقتی ما را به یاد خوشی های خودمان بیندازد هم نوعی شکر است.
قرآن و اولیای دین ما را به شکرگزاری در برابر نعمتهای خدا دعوت کرده اند. در اینجا می خواهیم با استفاده از سخنان امیرالمۆمنین علی علیه السلام به چند نکته پیرامون شکر اشاره کنیم. این نکات را در پنج عنوان بیان می کنیم: خدای شکر کننده و خدای شکر شونده؛ شکر معادل صبر است؛ شاکر، بهره بردار شکر خویش؛ بسیاری از نعمتها مرحله مرحله به ما می رسد؛ روش شکرگزاری.
آدمی در طول زندگی در این دنیا، همه چیز را از آن خود می داند و به آن ها دل می بندد؛ در حالی که مالک حقیقی خداست. این دلبستگی ها سبب می شود از مرگ غافل شده و اگر هم به آن بیندیشد، از آن بترسد. وقتی دنیا و نعمت هایش، مهار دل آدمی را به دست گیرد، در حقیقت دل را که از نظر مرتبه وجودی بالاتر است، به حد خود تنزل داده است.
درابتدای سخن لازم است نبوّت و اولوالعزم را تعریف نمائیم، برای همین منظور سخنی از شهید مطهری رحمة الله علیه را نقل می کنیم؛ ایشان انبیاء را گروهی از افراد بشر می داند که دستورهای خدا را از ناحیه خداوند می گیرند و به مردم ابلاغ می کنند و به عبارتی آنها واسطه میان خداوند و سایر افراد بشر می باشند.وظیفه پیامبران الزاماً دو گونه بوده است یکی از جانب خداوند که برای بشر قانون و دستورالعمل آورده اند و یکی اینکه مردم را به خدا و عمل به دستورالعمل های الهی آن عصر و زمان دعوت و تبلیغ می کرده اند. غالب پیامبران فقط وظیفه دوم را انجام می داده اند و عده بسیار کمی از پیامبران که قرآن آنها را«اولوالعزم» می خواند، قانون و دستورالعمل آورده اند. لذا پیامبران تشریعی که عددشان بسیار اندک است، صاحب قانون و شریعت بوده اند، ولی پیامبران تبلیغی کارشان تعلیم و تبلیغ و ارشاد به تعلیمات پیامبر صاحب شریعت بوده است و اسلام که ختم نبوت را اعلام کرده، نه تنها به نبوت تشریعی خاتمه داده است، بلکه به نبوت تبلیغی نیز پایان داده است.
برای پاسخ به سۆال، ابتدا باید بدانیم كه منظور از آفرینش جهان در شش روز در آیات قرآن كریم چیست؟ بحث از آفرینش، در هفت مورد از آیات قرآن مجید آمده است، ولی در سه مورد، علاوه بر آسمان و زمین «ما بینهما» (آنچه در میان زمین و آسمان قرار دارد) نیز بر آن اضافه شده است كه در حقیقت توضیحی برای جمله قبل است، زیرا همه اینها در معنی آسمانها و زمین جمع است، چون آسمان شامل تمام چیزهایی میشود كه در جهت بالا قرار دارد و زمین نقطه مقابل آن است.
در مورد علل و انگیزه های قیام امام حسین علیه السلام آنچه به اختصار می توان اشاره کرد بدین قرار است:
1- بیعت خواهی یزید:
یزید به والی خود در مدینه نوشت: حسین و عبدالله بن زبیر و عبدالله بن عمر را احضار نموده و از آنها بیعت بگیر و اگر بیعت نکردند آنها را گردن بزن و سرشان را برای من به شام بفرست.
و امام در جواب فرمود: هنگامیکه امت اسلامی به پیشوایی مثل یزید گرفتار گردد، باید فاتحه اسلام را خواند. و بدین جهت از بیعت با یزید امتناع ورزید.
داستان معراج رسول خدا(ص) در یك شب از مكه معظمه به مسجد الاقصى و از آنجا به آسمان ها و بازگشت به مكه در قرآن كریم در دو سوره به نحو اجمال ذكر شده، یكى در سوره «اسراء» و دیگرى در سوره مباركه «نجم»، و تاویلاتى كه از برخى چون حسن بصرى، عایشه و معاویه نقل شده مخالف ظاهر آیات كریمه قرآنى و صریح روایات متواترهاى است كه در كتب تفسیر و حدیث و تاریخ شیعه و اهل سنت نقل شده است و هیچ گونه اعتبارى براى ما ندارد ، و ایرادهاى عقلى دیگرى را هم كه برخى كردهاند در پایان داستان پاسخ خواهیم داد، ان شاء الله. اما در كیفیت معراج و این كه چند بار بوده و آن نقطهاى كه رسول خدا(ص) از آنجا به سوى مسجد الاقصى حركت كرد و بدانجا بازگشت آیا خانه ام هانى بوده یا مسجد الحرام و سایر جزئیات آن، اختلافى در روایات دیده مىشود كه ما به خواست خداوند در ضمن نقل داستان به پارهاى از آن اختلافات اشاره خواهیم كرد و آنچه مشهور است آن كه این سیر شبانه با این خصوصیات در سال هاى آخر توقف آن حضرت در شهر مكه اتفاق افتاد، اما آیا قبل از فوت ابی طالب بوده و یا بعد از آن و یا در چه شبى از شب هاى سال بوده، باز هم نقل متواترى نیست و در چند حدیث آن شب را شب هفدهم ربیع الاول و یا شب بیست و هفتم رجب ذكر كرده و در نقلى هم شب هفدهم رمضان و شب بیست و یكم آن ماه نوشتهاند.
دیدگاه قرآن نسبت به مرگ حضرت عیسی(ع) چیست؟ و آیا حضرت مسیح مصلوب شده و در زمان به صلیب کشیده شدن به فرمان خدا به پیشگاه حق عروج کرد؟ یانه اصلا" شخص دیگری به جای ایشان مصلوب شد؟
پاسخ
قرآن کریم در آیه 157 سوره نساء بر پندار قوم یهود و عقیده بعضی از فِرق مسیحیت درباره مرگ حضرت عیسی خط بطلان میکشد. در این آیه آمده است: «گفتند: ما مسیح، پیامبر خدا، را کشتیم. آنها او را نکشتند و دار نزدند؛ بلکه امر بر آنها مشتبه شد. آنان که درباره انتقال حضرت مسیح به عالم بالا اختلاف و گفت و گو میکنند در شک و تردیدند. یقیناً عیسی کشته نشده است؛ بلکه خداوند او را نزد خود برد که او قادر و داناست».
همچنین در قرآن می فرماید:«به یاد آر آن گاه را که خداوند فرمود: ای عیسی، من تو را به قرب خود بالا میبرم و از معاشرت کافران پاک میگردانم».
این آیات شریفه، مؤید این هستند که حضرت عیسی علیهالسلام کشته نشد، بلکه به آسمان رفت. یهودیان مدعی قتل عیسی علیهالسلام بودند و مسیحیان نیز گمان میکردند یهود، عیسی علیهالسلام را با دار زدن، کشتهاند و پس از قتل، خداوند او را از میان قبر به سوی آسمان برده است. ناگفته نماند بر اساس آنچه از ظاهر آیات قرآن برمیآید، حضرت عیسی علیهالسلام در نزد خداوندِ متعال زنده است و نخواهد مرد تا همه اهل کتاب به او ایمان آورند.
يکی از پرتکرار ترين داستان ها در قرآن کريم داستان حضرت موسی و قوم يهود است که ادله مختلفی را تفسير پژوهان برای آن بر شمرده اند که از آن جمله می توان به نقش حضرت موسی درتبليغ دين و مشکلات پيش ر و و نيز به کارشکنی های يهود در اين راه و تاثير گذاری يهود بر روند تبليغ و سرنوشت مسيحيت و اسلام و بويژه مسلمانان و نيز حضور يهوديان در قلعه های اطراف مدينه در زمان پيامبر اکرم و نيز آگاهی مردمان از آيين يهود در آن زمان و...اشاره کرد
.: Weblog Themes By Pichak :.