ابـو بـصـيـر گويد: به حضرت صادق (ع ) عرض كردم : من رسيدن روزيم را كند مى شمارم (و روزى من به كندى مى رسد و بنظر خودم بيش از آن هم نخواهد رسيد؟) آن حضرت در خـشـم شـد و سـپـس بـمـن فـرمـود: بـگـو:

اللَّهُمَّ إِنَّكَ تـَكَفَّلْتَ بِرِزْقِي وَ رِزْقِ كُلِّ دَابَّةٍ يَا خَيْرَ مَدْعُوٍّ وَ يَا خَيْرَ مَنْ أَعْطَى وَ يَا خَيْرَ مَنْ سُئِلَ وَ يَا أَفْضَلَ مُرْتَجًى افْعَلْ بِي كَذَا وَ كَذَا

و بجاى كذا و كذا حاجت خود را در مقدار زياد شدن روزى بگويد



تاريخ : 27 / 10 / 1393برچسب:دعا,رزق,روزی,افزایش, | 1:7 | نويسنده : علی نراقی پور |

حدیث (1) امام صادق عليه السلام :
حُسنُ الجِوارِ يُعَمِّرُ الدِّيارَ وَيَزيدُ فِى العمارِ؛
خوش همسايگى شهرها را آباد و عمرها را زياد مى كند.
كافى، ج2، ص667، ج8

    حدیث,حقوق همسایه

حدیث (2) رسول اكرم صلى الله عليه و آله :
إِن أَحبَبتُم أَن يُحِبَّكُمُ اللّه  وَرَسولُهُ فَأَدّوا إِذَا ائتُمِنتُم وَاصدُقوا إِذا حَدَّثتُم وَأَحسِنوا جِوارَ مَن جاوَرَكُم؛
اگر مى خواهيد كه خدا و پيغمبر شما را دوست بدارند وقتى امانتى به شما سپردند رد كنيد و چون سخن گوييد راست گوييد و با همسايگان خود به نيكى رفتار نماييد.
نهج الفصاحه، ح 554

 

حدیث,حقوق همسایه

حدیث (3) امام على عليه السلام :
وَالجِوارُ أَربَعونَ دارا مِن أَربَعَةِ جَوانِبِها؛
تا چهل خانه از چهار طرف همسايه به شمار مى آيند.
خصال، ص 544



ادامه مطلب
تاريخ : 26 / 10 / 1393برچسب:سفرش,حرمت,همسایه, | 1:3 | نويسنده : علی نراقی پور |

 

حدیث 1- امام حسین علیه السلام:
 مَن حاوَلَ اَمراً بمَعصِیَهِ اللهِ کانَ اَفوَتَ لِما یَرجُو وَاَسرَعَ لِمَجئ ما یَحذَرُ؛
 آن که در کاری که نافرمانی خداست بکوشد امیدش را از دست می دهد و نگرانیها به او رو می آورد.
کافی(ط-الاسلامیه) ، ج2 ، ص 373

_________________________________

حدیث 2-  امام محمد باقر علیه السلام:
ما عَرَفَ اَللهَ مَن عَصاهُ؛
خدا را نشناخته آن که نافرمانی اش کند.
تحف العقول، ص294

_________________________________

حدیث 3- امام حسین علیه السلام:
 مَن حاوَلَ اَمراً بِمَعصِیَةِ اللهِ کانَ اَفوَتُ لِما یَرجو و اَسرَعُ لِما یَحذَرُ.؛
سی که بخواهد از راه گناه به مقصدی برسد ، دیرتر به آروزیش می رسد و زودتر به آنچه می ترسد گرفتار می شود.
تحف العقول، ص248



ادامه مطلب
تاريخ : 24 / 10 / 1393برچسب:حدیث,معصیت,گناه, | 20:3 | نويسنده : علی نراقی پور |

سوره بقره آیه ۴۵ : وَاسْتَعِینُواْ بِالصَّبْرِ وَالصَّلاَةِ وَإِنَّهَا لَکَبِیرَةٌ إِلاَّ عَلَى الْخَاشِعِینَ
(  و طلب یارى کنید از خدا به صبر کردن در مصائب (بعضى گفته ‏اند: مراد، روزه، و صبر در تشنگى و گرسنگى آن است) و طلب یارى کنید و مساعدت خواهید در رستگارى دنیا و آخرت از خدا، به نمازگزاران البته نماز، سنگین و گران است مگر بر کسانى که حال خضوع و ذلت به درگاه خدا دارند، که ایشان از نماز، سنگینى نبینند و بلکه لذت برند )

***************************

سوره بقره آیه ۱۵۳ : یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ اسْتَعِینُواْ بِالصَّبْرِ وَالصَّلاَةِ إِنَّ اللّهَ مَعَ الصَّابِرِینَ  ( اى کسانى که ایمان آورده‏ اید! مدد جویید به صبر کردن در مصائب و خواندن نماز در اوقات آن (بعضى از مفسرین گفته‏ اند: مراد از «صبر»، روزه است که در آن صبر بر گرسنگى و تشنگى است). البته خدا با صبرکنندگان است )

***************************

سوره بلد آیه ۱۷ : ثُمَّ کَانَ مِنَ الَّذِینَ آمَنُوا وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ وَتَوَاصَوْا بِالْمَرْحَمَةِ (  این کارها کند تا که از آن کسانى باشد که ایمان آوردند و سفارش کردند دیگران را به صبر، و سفارش کردند به شفقت به مردم)



ادامه مطلب
تاريخ : 18 / 9 / 1393برچسب:آیه,صبر,قرآن, | 22:14 | نويسنده : علی نراقی پور |

خبرهایی از ارتباط جن با انسان می‌شنیدیم.هر چند عقل موریانه بسیار کوچک است، ولیمی‌فهمیدیم که جن، سلاحی در دست انسان است. خداوند، جن را به تسخیر حضرتسلیمان‌‌(ع) درآورد همان‌گونه که سربازان و نوکران را زیر فرمان او درآورده بود. آنان به ژرفای دریاها و اوج آسمان‌ها می‌رفتند و هر آن چه سلیمان می‌خواست، انجاممی‌دادند. خانه و کاخ‌ می‌ساختند و راه‌ها را آباد می‌کردند. این رابطه بدین صورت،تنها در زمان سلیمان (ع) رخ داد و بر‌خلاف عادت و قانون قدیمی بود که جن‌ها را ازانسان جدا می‌ساخت.

این معجزه‌ی سلیمان (ع)، نشانه‌ای از نشانه‌های پیامبری‌اش بود. مردم آن چه را کهجن‌ها انجام می‌دادند و انسان از انجام دادن آن ناتوان بود، می‌دیدند.باید ایمانشانبه خداوند مستحکم‌تر می‌شد و قدرت او را بیشتر درک می‌کردند، ولی آن چه رخ داد،انتشار خرافه و خیال‌بافی بود. اعتقاد مردم به قدرت جن افزون گشت تا جایی کهنادانان‌ می‌گفتند: جن علم غیب دارد.

من به عنوان یک موریانه نمی‌دانم چه کسی این شایعه‌ی خنده‌دار و مسخره را پخش کردهاست؟ نمی‌دانستم مسبب آن، جن بود یا انسان. مهم این بود که این شایعه تا آن جاگسترش یافت که جزو امور بدیهی درآمد. من می‌دانستم که جن علم غیب ندارد.منِ موریانهبا همه‌ی این سادگی و کوچکی‌ام که فوتی مرا از جا می‌کند، توانستم این حقیقت را بهاثبات برسانم که جن، علم غیب ندارد.جالب این است که من این کار را انجام دادم، بدوناین‌که خودم قصدی داشته باشم.گرسنه بودم و نمی‌دانستم چه کار باید بکنم. پس عصا راخوردم، عصای سلیمان را… .

 



ادامه مطلب
تاريخ : 17 / 9 / 1393برچسب:حضرت سیمان,موریانه,قرآن, | 21:56 | نويسنده : علی نراقی پور |

مصلحت پادشاه

عَسَى أَن تَکْرَهُواْ شَیْئاً وَهُوَ خَیْرٌ لَّکُمْ وَعَسَى أَن تُحِبُّواْ شَیْئاً وَهُوَ شَرٌّ لَّکُمْ وَاللّهُ یَعْلَمُ وَأَنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ. (بقره/ ۲۱۶) ‏

 چه بسا چیزی را دوست نمی‌دارید و آن چیز برای شما نیک باشد، و چه بسا چیزی را دوست داشته باشید و آن چیز برای شما بد باشد، و خدا ( به رموز کارها آشنا است و از جمله مصلحت شما را ) می‌داند و شما ( از اسرار امور بی‌خبرید و مصلحت خود را چنان که شاید و باید ) نمی‌دانید.‏

روزی پادشاهی برای پوست‌کندن میوه کارد تیزی طلب کرد اما در حین بریدن میوه انگشتش را برید، وزیر که در آنجا بود گفت: نگران نباشید تمام چیزهایی که رخ می‌دهد در جهت خیر و صلاح شماست!

پادشاه از این سخن وزیر برآشفت و از رفتار او در برابر این اتفاق آزرده خاطر شد و دستور زندانی کردن وزیر را داد…



ادامه مطلب
تاريخ : 9 / 9 / 1393برچسب:داستان,پادشاه,وزیر, | 22:45 | نويسنده : علی نراقی پور |

جوانی نزد شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی آمد و گفت سه قفل در زندگی ام وجود دارد و سه کلید از شما می خواهم.

- قفل اول اینست که دوست دارم یک ازدواج سالم داشته باشم.

- قفل دوم اینکه دوست دارم کارم برکت داشته باشد.

- قفل سوم اینکه دوست دارم عاقبت بخیر شوم.

شیخ نخودکی فرمود:

برای قفل اول، نمازت را اول وقت بخوان.

برای قفل دوم نمازت را اول وقت بخوان.

و برای قفل سوم نمازت را اول وقت بخوان.

جوان عرض کرد: سه قفل با یک کلید؟؟!

شیخ نخودکی فرمود : نماز اول وقت شاه کلید است .



ادامه مطلب
تاريخ : 1 / 9 / 1393برچسب:اندرز,نماز,قرآن, | 23:16 | نويسنده : علی نراقی پور |

در زمان شاه صفوى سفيرى (كه در علوم رياضيه و نجوم مهارتى تمام داشت و گه گاهى هم از ضماير و اسرار و اخبار غيبيه مى گفت ) از طرف دولت استعمارگر فرنگ به ايران آمد در آن زمان پايتخت ايران اصفهان بود وارد اصفهان شد تا كه تحقيقى درباره ملت و اسلام كند و دليلى براى آن پيدا نمايد.
سلطان وقتى او را ديد و از خيالاتش آگاهى پيدا كرد تمام علماى شهر اصفهان را براى ساكت كردن و محكوم كردن آن شخص خارجى دعوت نمود، كه از جمله آنها مرحوم آخوند ملامحسن فيض كاشانى ( رضوان الله تعالى عليه ) كه معروف به فيض كاشى بود حضور پيدا كرد.



ادامه مطلب
تاريخ : 26 / 8 / 1393برچسب:مسلمان,برکت,خاک,کربلا, | 23:5 | نويسنده : علی نراقی پور |

روزی بهلول در حالی که داشت از کوچه ای می گذشت شنید که استادی به شاگردانش می گوید :

من امام صادق (ع) را قبول دارم اما در سه مورد با او کاملا مخالفم !

یک اینکه می گوید :خداوند دیده نمی شود پس اگر دیده نمی شود وجود هم ندارد.

دوم می گوید :خدا شیطان را در آتش جهنم می سوزاند در حالی که شیطان خود از جنس آتش است و آتش تاثیری در او ندارد.

سوم هم می گوید : انسان کارهایش را از روی اختیار انجام می دهد در حالی که چنین نیست و از روی اجبار انجام می دهد.

بهلول تا این سخنان را از استاد شنید فورا کلوخ بزرگی به دست گرفت و به طرف او پرتاب کرد اتفاقا کلوخ به وسط پیشانی استاد خورد و آنرا شکافت !

استاد و شاگردان در پی او افتادند و او را به نزد خلیفه آوردند.

خلیفه گفت : ماجرا چیست؟


استاد گفت : داشتم به  دانش آموزان درس می دادم که بهلول با کلوخ به سرم زد و آنرا شکست!

بهلول پرسید : آیا تو درد را می بینی؟

گفت : نه

بهلول گفت : پس دردی وجود ندارد. ثانیا مگر تو از جنس خاک نیستی و این کلوخ هم از جنس خاک پس در تو تاثیری ندارد.

ثالثا : مگر نمی گویی انسانها از خود اختیار ندارند ؟

پس من مجبور بودم و سزاوار مجازات نیستم

استاد دلایل بهلول دیوانه را شنید و خجل شد و از جای برخاست و رفت !!!



تاريخ : 15 / 8 / 1393برچسب:بهلول,قرآن,استاد, | 22:55 | نويسنده : علی نراقی پور |
صفحه قبل 1 2 3 4 صفحه بعد